رخدادهاى زمينساختى سنوزوييک

» رخداد ائوسن – اليگوسن  پيرنئن Pyrenean))

» رخداد اليگوسن پسين – ميوسن پيشين ساوين (Savian )

» رخداد ميوسن ميانى استيرينStyrian)    )

» رخداد ميوسن پسين – پليوسن آتيکانAtikan)  )

» رخداد اواخر پليوسن )پاسادنين Pasadenian  )

» فاز كوهزايي والانژين

 

» رخداد ائوسن – اليگوسن  پيرنئن Pyrenean))

حدواسط ائوسن و اليگوسن است . اين فاز كوهزايي باعث شده در دامنه شمال البرز رسوبات ائوسن – اليگوسن وجود نداشته باشد . اين فاز موجب مي‌شود فعاليت‌هاي آتشفشاني در پهنه نطنز تا بزمان به اوج خودش برسد . در مدوده نطنز تا بزمان فعاليت هاي آتشفشاني به سن پالئوسن تا ميوسن ادامه داشته ولي اوج رخداد در طي ائوسن است . در بخشهاي ديگر ايران نيز حجم زيادي از فعاليت هاي آذرين ديده مي شود از جمله توف‌ها و آندزيت‌هاي سازند كرج . در محدوده لوت مركزي و شمالي ماگماتيسم شديدي رخ داده است. توده‌هاي نفوذي اطراف تهران از جمله گرانيت قصر فيروزه، سينيت لواسان، ديوريت سد كرج، گابروي مبارك آباد و همچنين گرانيت‌هاي كوههاي تارم و قره داغ، توده‌هاي نفوذي ترود، كاشمر، فردوس، زاهدان و خاش از فعاليت هاي پلوتونيسم پيرنه هستند . شكل كنوني ايران از اين دوره كوهزايي پايه ريزي شده است . اكثر حوضه هاي رسوبي فلات ايران در اين دوره كوهزايي بسته شده و باقيمانده حوضه هاي آن دوره زماني ، حوضه هاي بسته درون قاره‌اي امروزي را تشكيل مي‌دهند كه اكثراً رسوبات تبخيري و كولابي‌ دارند . مثل حوضه قم كه از ائوسن تا پايان ميوسن رسوبگذاري داشته است .

در بيشتر نواحى ايران، حتى در زاگرس، کپه‎داغ و مکران – زابل، در مرز تقريبى ائوسن – اليگوسن، شواهدى از جنبش‎هاى زمين‎ساختى فشارشى بس بزرگ وجود دارد که با رخداد زمين‎ساختى پيرنئن (حدود 37 ميليون سال پيش) در ديگر نقاط جهان قابل قياس است. مهم‎ترين پيامد رخداد پيرنئن بر زمين‎شناسى ايران، عبارتست از:

تغيير در جغرافياى ديرينه ايران: که با پسروى گسترده درياى آزاد و شکل‎گيرى خشکي‎هاى گسترده در ايران مرکزى، نواحى سکويى زاگرس، پهنه کپه‎داغ، حوضه رسوبى خاور ايران (نهبندان – خاش) و البرز همراه بوده است. در برخى اين مناطق (باختر ايران مرکزى، زاگرس) پسروى ناشى از رويداد پيرنئن چندان طولانى نبوده و خشکي‎هاى پيرنئن با درياى پيشرونده اليگوسن پسين (شاتين) پوشيده شده‎اند، ولى در کپه‎داغ، گستره وسيعى از ايران مرکزى، کوه‎هاى خاور ايران، البرز جنوبى، نشانه‎اى از بازگشت دوباره دريا وجود ندارد. به همين‎رو، در اين‎گونه نواحى، رديف‎هاى جوان‎تر از ائوسن به طور عمده نهشته‎هاى قاره‎اى هستند که در حوضه‎هاى ميان کوهى رسوب کرده‎اند. يکى از حوضچه‎هاى داخلى اين زمان، کوير بزرگ ايران است که نشست قابل توجهى داشته و هزاران متر رسوب خشکى نوع کويرى متعلق به ميوسن – پليوسن در آن نهشته شده است )اشتوکلين، 1968. )

فرابوم‎هاى ناشى از رخداد پيرنئن را به ويژه در کپه‎داغ، البرز، زاگرس، ايران مرکزى و خاور ايران مي‎توان ديد. در کپه‎داغ باخترى، پسروى ناشى از پيرنئن، از اواخر ائوسن آغاز شده و در پايان ائوسن و يا به احتمال اوايل اليگوسن، به خاور کپه‎داغ رسيده است (افشارحرب،  1370. )در زاگرس، در ائوسن ميانى، با خروج نواحى سکويى فارس، چرخه رسوبى جهرم خاتمه يافته و اين خروج تا پيشروى بعدى دريا در اليگوسن پسين ادامه داشته، ولى در ناوه‎هاى لنگه و خوزستان، رسوبگذارى سازند پابده ادامه داشته است. در ايران مرکزى، به دنبال فراخاست عمومى زمين و فرسايش شديد، مواد تخريبى در حوضچه‎هاى بسته داخلى و در محيط‎هاى قاره‎اى نهشته شده‎اند. از همين‎رو است که نهشته‎هاى اليگوسن ايران مرکزى (سازند سُرخ زيرين) بيشتر قاره‎اى – آوارى و سُرخ‎رنگ‎ است. نبود سنگ‎هاى اليگوسن در البرز و پوشيده شدن توفيت‎هاى سبز ائوسن با نهشته‎هاى قاره‎اى قرمزرنگ ميوسن (سازند سُرخ بالايى)، نتيجه فاز پيرنئن دانسته شده است. در کوه‎هاى مکران، اگرچه ايست رسوبى پيرنئن با چين‎خوردگى همراه بوده، ولى بر خلاف زون نهبندان – خاش، پسروى دريا چندان طولانى نبوده و در نتيجه رديف‎هاى اليگوسن -  پليوسن آن، ستبراى درخور توجهى دارند.

ماگمازايى: به صورت روانه‎هاى خروجى و يا توده‎هاى نفوذى همراه با کاني‎زايى، يکى از ويژگي‎هاى بارز رخداد پيرنئن  است. سنگ‎هاى آتشفشانى وابسته به رخداد پيرنئن به ويژه در کمان ماگمايى اروميه – بزمان و نواحى وسيعى از بلوک لوت و حتى در پهنه فليشى خاور ايران برونزد دارند که از نوع گدازه‎هاى اسيد است و بيشتر ويژگى سنگ‎هاى آتشفشانى قاره‎اى دارند. توده‎هاى نفوذى فاز پيرنئن، از کل توده‎هاى نفوذى که تا پيش از اين زمان وجود داشته‎اند، بيشتر است. اين توده‎ها به ويژه در نواحى زاهدان – خاش، کاشمر، آذربايجان، کوه‎هاى طارم، قصر فيروزه تهران و سد کرج از نوع گرانيت تا گرانوديوريت و مونزونيت ‎است. ولى در پيرامون تهران (گابروى سد کرج، گابروى مبارک‎آباد، گابروى رودهن) و در شمال باخترى سنندج – سيرجان (توده‎هاى کامياران – کلاه‎سر، خار سره) ،  از نوع بازيک ‎است. بخشى از گرانوديوريت کرکس به سن پرتوسنجى 33  تا 38 ميليون سال (اليگوسن آغازى) است (رى‎ير و  محافظ، 1972 ) و لذا، يکى از فاز‎هاى گرانيت‎زايى کرکس وابسته به رخداد پيرنئن است.

 

دگرگونى: ناحيه‎اى فاز پيرنئن چندان گسترده نيست. در هر حال، سخت شدن و تبلور دوباره گدازه‎ها و آذرآواري‎هاى ائوسن که همراه با پيدايش کاني‎هاى ثانوى مانند زئوليت، آناليسم و آلبيت است، بيشتر حاصل عملکرد رخداد پيرنئن است که در دو رخساره بسيار ضعيف و ضعيف، شکل گرفته‎اند. بر خلاف دگرگونى ناحيه‎اى، دگرگونى همبرى ناشى از جايگيرى نفوذي‎هاى ائوسن – اليگوسن، گاه (زاهدان، طارم) درخور توجه است.يافته‎هاى جديد نشان مي‎دهند که دگرگونى فاز پيرنئن بيش از حد شناخته شده است. براى نمونه، در ايران مرکزى راديوايزوتوپ‎ها به رويداد پيرنئن اشاره دارند. به گفته ديگر، رويداد پيرنئن ممکن است يکى از فازهاى چندگانه‎اى باشد که بر گستره‎هايى از ايران مرکزى اثرگذار بوده‎اند.

 

کانيزايى: از جمله پيامدهاى رخداد پيرنئن است. به باور مؤمن‎زاده (1360)، اين کاني‎زايى بخشى از يک فاز فلززايى همزاد است که از اواخر کرتاسه آغاز و در اليگوسن به پايان رسيده و ذخاير مس، آهن، سرب، روى، باريت، سلستيت، آلونيت، بنتونيت، کائولينيت و فسفات اين فاز درخور توجه است. از بين آنها کاني‎سازى مس از اهميت ويژه‎اى برخوردار است و ذخاير اصلــى مس ايــران در اين فاز تشکيل شده‎انـد که ممکن است همزاد، ديرزاد و يا همزمان با نفوذ باشند. ذخاير آهن اين فاز، مانند کانسار آهن تايباد، پس از ذخائر فاز پرکامبرين پسين، در اولويت دوم قرار دارند. عناصر موليبدن و طلا به صورت عناصر اصلى، و يا همراه مس به مقدار قابل توجه در مناطق کيقال – سونگون (شمال باخترى اهر)، انارک و سرچشمه تشکيل شده‎اند. وجود کانسارهاى مس، سرب – روى،‌ آنتيموان در سنگ‎هاى آتشفشانى و نيمه عميق بخش شمالى لوت سبب شده تا لطفى (1364) فاز پيرنئن را يک عصر فلززايى در ناحيه شمالى لوت مرکزى بداند.

 

» رخداد اليگوسن پسين – ميوسن پيشين ساوين (Savian ) :

در حاشيه باخترى ايران مرکزى (قم، همدان، کاشان، تفرش تا حاشيه جنوبى جازموريان)و نواحى بي‎شمارى از آذربايجان و همچنين در نواحى سکوى زاگرس، شواهدى از يک پيشروى دريايى گسترده وجود دارد که بخشى از فرابوم‎هاى فاز پيرنئن را زير پوشش داشته است. رديف‎هاى کربناتى اين درياى پيشرونده را در زاگرس سازند آسمارى و در آذربايجان – ايران مرکزى سازند قم نام داده‎اند. پيشروى درياى آسمارى – قم حاصل يک فاز کششى همراه با فرونشست دانسته شده که به ويژه در بخش‎هايى از آذربايجان (تکاب و قافلانکوه) با تکاپوهاى آتشفشانى همراه بوده است. اين رخداد را مي‎توان با فاز ساوين در ديگر نقاط هم‎ارز دانست.

 

رخداد ميوسن ميانى استيرينStyrian)    ) :

گذر از رديف‎هاى کربناتى اليگوسن – ميوسن زاگرس (سازند آسمارى)و ايران مرکزى (سازند قم) به نهشته‎هاى تبخيرى – آوارى جوان‎تر، ناگهانى و گاه از نوع ناپيوستگى دگرشيب است. تغيير ناگهانى سنگ‎شناسى، دگرشيبى محلى و به ويژه تکاپوهاى آتشفشانى ميوسن ميانى ايران، نتيجه عملکرد يک رخداد زمين‎ساختى قابل قياس با فاز استيرين است. سن پرتوسنجى برخى از ريوليت‎ها و توده‎هاى آذرين منطقه نطنز – نايين 17 تا  22 ميليون سال است (عميدى، 1975). پرتو سنجى بيوتيت‎هاى گرانوديوريت کرکس سن 16 تا 18 ميليون سال را نشان مي‎دهد (رى‎ير و  محافظ، 1972) سينيت‎هاى لواسان، سن پرتوسنجى 5/17 ميليون سال دارند. سن ايگنيمبريت‎هاى شمال درياچه حوض سلطان به روش پتاسيم -‌آرگون، 15 ميليون سال است (درويش‎زاده، 1370)

در ايران، سازند سُرخ بالايى به سن ميوسن، به طور هم‎شيب بر روى سازند قم قرار مي‎گيرد. تنها در حاشيه حوضه اين ارتباط مي‎تواند ناپيوسته باشد و لذا به نظر مي‎رسد که حرکات استيرين در ايران، به طور عمده خشکي‎زا بوده و ممکن است بيشتر با اُفت عمومى سطح آب‎هاى آزاد ارتباط داشته‎ باشد.

 

رخداد ميوسن پسين – پليوسن آتيکانAtikan)  ):

يکى از رخدادهاى زمين‎ساختى ايران، فاز آتيکن است که به ويژه در البرز، زاگرس، ايران مرکزى و خاور ايران، نشانه‎هاى روشنى از چين‎خوردگى، دگرشکلى و گاه ماگماتيسم دارد.

به باور بربريان و کينگ (1983) در ميوسن پايانى (5 ميليون سال پيش) تمام ايران تحت تأثير حرکات کوهزايى مهمى قرار گرفته که با شروع دومين مرحله بازشدگى درياى سُرخ و خليج عدن همزمان است. در نتيجه اين حرکات، که با ايجاد نيروهاى فشارى همراه بوده، با فراخاست زمين و پسروى دريا، چرخه‎هاى فرسايشى چيره شده و حاصل آن، پر شدن سريع گودي‎ها با رسوبات آبرفتى – کوهپايه‎اى است که به نام سازندهاى بختيارى و هزاردره نام‎گذارى شده‎اند. در ناحيه مکران، نهشته‎هاى پس از فاز آتيکن از نوع شبه مولاس ‎است که به طور دگرشيب، فليش‎هاى ميوسن بالايى را مي‎پوشانند. ارتباط دگرشيب مولاس‎ها و رديف‎هاى کنگلومرايى پس از کوهزايى با سنگ‎هاى کهن‎تر، نشانگر اين فاز زمين‎ساختى است. افزون بر آن، بايد به ماگماتيسم به نسبت شديد اين فاز اشاره کرد که در آذربايجان (اهر و سبلان)، نوار اروميه – بزمان و خاور ايران برونزد دارد. براى نمونه مي‎توان به گدازه‎هاى اوليه سهند به سن 12 ميليون سال (معين وزيرى و همکاران، 1356) و يا سرى پيش از پيدايش کوه سبلان (ديدون و ژُمن، 1976) و همچنين آتشفشان‎هاى جنوب بيجار اشاره کرد که سن ميوسن فوقانى (8 – 9 ميليون سال) دارند (بوکالتى و ديگران، 1976). تغيير در سازوکار برخى گسل‎هاى ايران از کششى به فشارشى (به ويژه انواع شمال باخترى – جنوب خاورى)، مي‎تواند وابسته به فاز آتيکن باشد.بيشتر کاني‎سازى مس – موليبدن پورفيرى همراه با اسکارن‎هاى فلزى(اسکارن کوه تخت) و سيليکاتى و کانسارهاى سرب و روى، باريت، طلا، آرسنيک، آنتيموان و جيوه وابسته به ماگمازايى رخداد آتيکن هستند.

 

رخداد اواخر پليوسن )پاسادنين Pasadenian  ) :

مهم‎ترين رخداد زمين‎ساختى سراسرى و چهره‎ساز ايران، در زمان پليوسن پسين – پليستوسن پيشين (حدود 8/1 ميليون سال پيش) صورت گرفته که با رويداد کوهزايى پاسادنين قابل قياس است. در اين فاز در واقع رخساره هاي پُست تكتونيك بوجود آمده و چين مي‌خورند . پيدايش كنگلومراي  هزار دره، كنگلومراي بختياري و كرمان كه از نظر سني همگي پليوسن هستند در اين فاز بوده است . در فاز پاسادونين چين خوردگي نهايي زاگرس رخ داده است . در صورتيكه چين خوردگي ناحيه كپه داغ و مكران كمي زودتر از اين دوره ، انتهاي فاز پيرنه، رخ داده است . پيدايش آتشفشانهاي پليوكواترنر مثل دماوند، تفتان، فعاليت مجدد سهند، سبلان و بزمان ، پيدايش توده هاي نفوذي مثل گرانيت الم كوه و گرانيت آكاپل در اين دوره زماني بوده است .در ايران هم، رخداد پاسادنين ماهيت کوهزا داشته و مهم‎ترين پيامد آن عبارت است از:

»   تأثير قابل توجه همراه با چين‎خوردگى پيشرفته در کوه‎هاى زاگرس و کپه‎داغ و به پايان بردن گذر تکاملى اين دو پهنه.

»   کوتاه و ستبرشدگى به دليل فشارهاى وارده که حاصل آن چين‎خوردگى، گسلش فشارى و شکل‎گيرى سيماى ريخت‎زمين‎ساختى امروزى ايران است.

»   پايين افتادن بيشتر فرونشست‎هاى ميانکوهى مانند خزر جنوبى، جازموريان، کوير بزرگ، کوير هرابرجان و ... و رانده شدن کوه‎هاى پيرامون بر روى آنها.

»   پيوستگى فرورانش در زون فعال مکران همراه با زايش کمان ماگمايى کلسيمى - قليايى بزمان – تفتان و توسعه گسلش‎هاى راندگى در حاشيه شمالى اين کوه‎ها.

»   به تله افتادن صفحه ايران، بين صفحه‎هاى عربستان (در باختر)، هند (در خاور) و توران (در شمال) و تغيير ماهيت حرکت‎هاى امتداد لغز به فشارشى، همراه با کوتاه و ستبرشدگى پوسته و رويداد زمين‎لرزه با سازوکار به طور عمده فشاري.

»   چين‎خوردگى نهشته‎هاى قاره‎اى نئوژن و همچنين کنگلومرايى همزمان با کوهزايى (بختيارى، هزاردره، آقچه‎گيل و معادل‎هاى آن).

»   تکرار تکاپوهاى آتشفشانى در آتشفشان‎هاى سهند، سبلان و بزمان و آغاز فعاليت‎ در دماوند و تقتان.

»  جايگيرى توده‎هاى نفوذى جوان ايران مانند گرانيت سفيد علم کوه، آکاپل، قهرود کاشان و آتشفشاني‎هاى عميق داسيتى البرز، عباس‎آباد – سبزوار و ....

»  فعاليت دوباره گسل‎هاى کهن در البرز همراه با جابه‎جايى صفحه‎ها از پس‎خشکى (NE) به پيش‎خشکى (SW) و ايجاد ساختار‎هاى دوپلکس مرکب بزرگ مقياس (علوى، 1991).

 

» فاز كوهزايي والانژين

از نظر محدوده سني بين پليستوسن و عهد حاضر يا هولوسن رخ داده است . دگرشكلي هاي اين فاز كوهزايي را بايد در جوانترين واحدهاي رسوبي پي جويي كرد . مطالعه بر روي آبرفتهاي دشت تهران توسط Riben(1935)  نشان داد كه اين آبرفتها از چهار بخش A - B - C – D  تشكيل شده است . آبرفتهاي A به سن پليوكواترنر همان سازند كنگلومرايي هزاردره مي باشد . واحدهاي B  و C  واحدهاي دانه ريزي هستند كه آثار دگرشكلي را بصورت چين خوردگي و گسلش نشان مي‌دهند . آبرفتهاي D  تحت عنوان سازند كهريزك در بخشهاي جنوبي تهران قابل شناسايي است كه نسبتاً دگرشكلي كمتري را با توجه به  سن آنها نشان مي‌دهد . نهشته‌هاي آبرفتي عهد حاضر كه در كف رودخانه هاي نسبتاً شمالي جنوبي دشت تهران ته‌نشست شده اند بصورت ناپيوسته بر روي اين رسوبات قرار مي‌گيرند .

بربريان در محدوده شهر نهبندان آبرفتهايي را معرفي مي كند كه سن كواترنر داشته ولي تحت تاثير فغاليتهاي تكتونيكي دگرشكل شده‌اند . وضعيت رسوبات كواترنر ناحيه نهبندان نظير رسوبات كواترنري دشت تهران است . علاوه بر اين آبرفتها ، رسوبات جوان ته نشست شده بين كوهي، واريزه هاي سنگي آبرفتها و ساير رسوبات جوان بصورت پراكنده درتمام ايران يافت مي شود كه تحت تاثير فعاليت تكتونيكي دگرشكل شده اند . هر رخداد زمين لرزه اي كه منجر به دگرشكلي سطح زمين بصورت ايجاد اسكارپ گسلي يا دگرشكلي ناحيه اي گردد، بخشي از فاز كوهزايي والانژين است .

 

رخدادهاى زمينساختى جوان :

رخداد زمين‎ساختى پاسادنين، پايان حرکت‎هاى زمين‎ساختى ايران نيست. موارد زير نشان مي‎دهند که فلات ايران همچنان تحت تأثير نيروهاى زمين‎ساختى قرار دارد.

»   چين‎خوردگى دوباره رديف‎هاى کنگلومرايى پس از کوهزايى آلپ پاياني.

»   کج شدگى پادگانه‎هاى آبرفتى کواترنري.

»   بالا آمدن سواحل پله مانند مکران.

»   فعاليت‎هاى آتشفشانى دماوند و تفتان. در اين مورد بايد گفت که سن گدازه‎هاى فلدسپاتوييددار در پايانه جنوبى گسل نايبند، 5... تا 5...0 سال پيش تعيين شده و در سال‎هاى 1349 و 1350 شمسى نيز خروج گدازه از دهانه تفتان گزارش شده است (درويش‎زاده، 1370).

در ضمن در بخش‎هايى از آذربايجان (باختر اروميه و ماکو) کردستان‌ (قروه)، خاور ايران (در امتداد گسل نهبندان)، جنوب طبس (در امتداد گسل نايبندان)، بخش‎هاى وسيعى از بلوک لوت و ... بازالت‎هاى کواترنر، پس از خروج از مخروط‎هاى آتشفشانى و يا گسل‎هاى طولى، به صورت روانه‎هاى بازالتى با ساخت طنابى و منشورهاى بازالتى روانه‎ها و يا سر تخت‎هاى بازالتى گسترده‎اى را تشکيل داده‎اند.

»   بريدگى رسوبات آبرفتى عهد حاضر با گسل‎هاى قديمى و يا گسل‎هاى زمين‎لرزه‎اى جوان.

»   رخداد زمين‎لرزه‎هاى امروزى همراه با ايجاد گسل‎هاى زمين‎لرزه‎اى جوان، مانند دشت بياض، ايپک، گسل طبس، بم و ....

»   پيوستگى فرورانش پوسته اقيانوسى عمان به زير صفحه قاره‎اى مکران به ميزان حدود 5 سانتيمتر در سال (ژاکوب، 1977).

»   تداوم کوتاه شدگى امروزى زاگرس به ميزان 5/3 تا 8/4 سانتيمتر در سال.