ديرينه جغرافياى ايران

اگرچه در حال حاضر پوسته ايران‎زمين يک پارچه و به ظاهر همگن است ولى شواهد گوناگون زمين‎شناختى، به ويژه وجود مجموعه‎هاى افيوليتى در امتداد گسل‎هاى عمده ايران که يادآور زميندرزهاى کهن‎اند، بر شواهد جدايش‎هاى درون قاره‎اى ژرف گواهى مي‎دهند که تا گوشته ادامه داشته‎اند.

درباره ماهيت، تعداد، جايگاه جغرافيايى و به ويژه اندازه گسترش اين جدايش‎ها، اتفاق نظر وجود ندارد. در حالي‎ گه اسميت، هاميلتون (1970) و تکين (1972) اين جدايش‎ها را بسيار گسترده و به پهناى يک اقيانوس مي‎دانند، نبود حجم کافى پوسته اقيانوسى سبب شده تا نبوى (1355) اشتقاق‎هاى پوسته ايران را از نوع درياى سرخ بداند که در طول شکاف‎هاى سراسرى پديد آمده و موجب پيدايش پوسته‎هاى اقيانوسى شده است. جدا از پهنا و اندازه گسترش، براى جدايش‎هاى درون‎قاره‎اى پوسته ايران زمين، به ويژه واگرايى و همگرايى صفحه‎ها، شواهد روشن وجود دارد که به استناد آنها و با تکيه بر نظر بربريان وکينگ (1981) مي‎توان بر روند تکامل ژئوديناميک ايران‎زمين مرورى خلاصه داشت

به باور بربريان و کينگ (1981) ، در زمان پرکامبرين (پيش از 650 ميليون سال قبل)، نواحى البرز، ايران مرکزى، سنندج – سيرجان و زاگرس در حاشيه شمالى قاره گندوانا قرار داشته‎اند و به وسيله  اقيانوس تتيس (اقيانوس پرکامبرين) از پهنه کپه‎داغ و به تبع آن از قاره اوراسيا جدا بوده‎اند.

آميزه‎هاى کافتى با سرشت قليايى به همراه نهشته‎هاى تبخيرى نظير واحدهاى سنگ‎چينه‎اى سرى ريزو ، سرى دسو و سرى راور در ايران مرکزى (کرمان) و يا مجموعه هرمز در جنوب خاورى زاگرس شواهدى هستند مبنى بر واگرايى دو قاره اوراسيا و گندوانا در زمان پرکامبرين پسين – کامبرين پيشين( 650 تا 400 ميليون سال) که حاصل آن فرو‎افتادگي‎هايى در ايران مرکزى، سنندج – سيرجان و زاگرس مرتفع بوده است.

در چرخه رخداد هرسي‎نين( 400 تا 270 ميليون سال)، حرکت دو قاره اوراسيا و گندوانا همگرا بوده و در نتيجه فرابوم‎هايى در ايران مرکزى، سنندج – سيرجان و زاگرس پديدار شده‎‎اند که يکى از پيامدهاى آن کاهش پهناى تتيس کهن (اقيانوس هرسي‎نين) و آغازى بر بسته شدن اين محيط آبى بوده است.

از اوايل پرمين تا ميانه ترياس(  270 تا 220 ميليون سال) ضمن ادامه فرورانش و کاهش گستره تتيس کهن، در محل تقريبى راندگى اصلى زاگرس، اشتقاق ديگرى شکل گرفته که نام تتيس جوان دارد و بربريان براى آن نام اقيانوس آلپى زاگرس را برگزيده است. در نتيجه اين اشتقاق، صفحه ايران از صفحه زاگرس– عربستان جدا شده و هم‎زمان با گسترش بستر تتيس جوان، صفحه ايران به سمت شمال حرکت کرده است.

در ترياس پسين(210 ميليون سال)، در اثر به هم پيوستن دو صفحه ايران و توران، تتيس کهن به طور کامل بسته شده است و صفحه ايران که تا اين زمان ويژگي‎هاى گندوانايى داشته از اين زمان سرشت اوراسيايى پيدا کرده است.

از اوايل ژوراسيک تا آشکوب سنونين (195 تا 90 ميليون سال) تتيس جوان، در اثر عمل فرورانش در دو محل بسته شده ولى، بخش محورى آن گسترش يافته است. در ضمن، جدايش‎هاى نوع تتيس جوان در ايران مرکزى، خاور ايران، جنوب خاورى ايران (مکران) و به احتمال خزر جنوبى شکل گرفته‎اند. گلنى (2...)، وستفال و همکاران (2003) به اشتقاق‎هاى هم خانواده تتيس جوان نام نئوتتيس (2) داده‎اند

 در کرتاسه پسين تا ميانه پالئوسن (85 تا 60 ميليون سال)، بخشى از پوسته اقيانوسى بر روى صفحه زاگرس – عربستان فرارانش کرده‎اند. ولى در ايران مرکزى با بسته شدن جدايش‎هاى نوع تتيس جوان (نوتتيس 2) آميزه‎هاى رنگين دور کوچک قاره ايران مرکزى به وجود آمده است.

در زمان نئوژن( 55 تا 20 ميليون سال)، هم زمان با شکل‎گيرى درياى سرخ، اقيانوس تتيس جوان به سرانجام خود نزديک شده است.

از زمان آلپ پايانى ( 5 ميليون سال) تا به حال، در اثر گسترش درياى سرخ، با به هم رسيدن کامل بلندي‎هاى زاگرس به زون سنندج – سيرجان اقيانوس آلپى زاگرس به طور کامل بسته شده است.اگرچه ديرينه جغرافياى گفته شده با بسيارى از حقايق زمين‎شناختى ايران هماهنگى دارد ولى بايد گفت که:

 

»  به باور افتخارنژاد (1991) مجموعه افيوليتى و رسوب‎هاى پلاژيک جنوب باخترى مشهد جداکننده دو قاره اوراسيا و گندوانا نيست بلکه رخنمون اين مجموعه‎ها معرف نوعى زمين درز در سکوى اپي‎کاتانگايى ايران است. به گفته‎اى ديگر، زمين درز حقيقى بين اوراسيا و گندوانا در شمال کوه‎هاى کپه‎داغ در خارج از ايران است که اشتوکلين (1977) و افتخارنژاد (1991) به آن تتيس کهن اول نام داده‎اند.

 

»  زمين درز شمال ايران که مرز دو صفحه توران و ايران دانسته شده، سن پرکامبرين ندارد و با توجه به شواهد موجود در جنوب – جنوب خاورى مشهد، اشتقاق مفروض به سن پرمين است که مي‎توان در مقايسه به تتيس کهن اول، به آن تتيس کهن دوم نام دارد.زميندرز‎هاى خاور ايران و مکران نوعى جدايش‎هاى هم‎خانواده تتيس جوان‎ان هستند که در خاور ايران در زمان ائوسن ميانى بسته شده است و در ناحيه مکران هنوز پديده فرورانش و همگرايى صفحه‎ها ادامه دارد.

 

»  اگرچه از ديدگاه‎هاى گفته شده، بسته شدن تتيس جوان زمان نئوژن و به عبارتى به آخرين حرکت‎هاى رخداد‎هاى آلپى نسبت داده شده است ولى نشانه‎هاى چينه‎نگارى و ساختارى، به ويژه پوشيده شدن مجموعه‎هاى افيوليتى نيريز با سنگ آهک‎هاى ريفى سازند تاربور به سن ماستريشتين، شواهدى هستند که بسته شدن تتيس جوان را در زمان پيش از ماستريشتين تداعى مي‎کنند.

 

»  شواهدى که به بسته شدن تتيس جوان در زمان نئوژن اشاره دارند نظير پايين بودن مقدار استرنسيم و هم روند بودن توده‎هاى نفوذى کرکس، سرچشمه، جبال‎بارز با زون فرورانش تتيس جوان فقط ممکن است نشانه‎هايى از تکرار فرورانش در زمان نئوژن باشند.به اين ترتيب مي‎توان گفت که واژه تتيس مفهوم گسترده‎ترى دارد که از نظر‎هاى موقعيت جغرافيايى، زمان شکل‎گيرى، زمان بسته‎شدن، اثر بر زمين ‎شناسى ايران ويژگي‎هاى متفاوت زير را دارند.

 

 

اقيانوس تتيس

 

تتيس کهن ( پالئو تتيس )

 

 

زمان باز شدن

زمان بسته شدن

موقعيت جغرافيايى

نقش

پالئوتتيس اول

پرکامبرين– پالئوزوئيک پيشين

پالئوزوئيک پسين

شمال کپه داغ

(خارج از ايران)

جدا کردن اوراسيا از گندوانا

پالئوتتيس دوم

پالئوزوييک پسين

ترياس پسين

جنوب کپه داغ

(آق‎دربند، مشهد، گرگان، اهر)

جدا کردن لبه شمالى گندوانا

)جدايش کپه داغ از صفحه ايران(

 

تتيس جوان(نئوتتيس)

 

 

زمان باز شدن

زمان بسته شدن

موقعيت جغرافيايى

نقش

نوتتيس

اول

ترياس پسين

کرتاسه پسين

محل تقريبى راندگى زاگرس

جدايش صفحه ايران ازصفحه زاگرس- عربستان

نوتتيس دوم

اوايل ژوراسيک - سنونين

-کرتاسه پسين

- ائوسن ميانى

- هنوز بسته نشده

- دور کوچک قاره

- خاور ايران

- مکران

- اشتقاق در صفحه ايران

- اشتقاق بلوک لوت از     بلوک افغان

- اشتقاق در صفحه  ايران