» گسل دورونه (گسل کوير بزرگ)

» گسل بينالود

» گسل ميامى  (شاهرود)

» گسل ترود و انجيلو

» گسل کلمرد

» گسل پشت‎بادام

» گسل قم – زفره

» گسل ايندس

» گسل دهشير (نايين – بافت)

» گسل سروستان

» گسل شهداد

» گسل کوهبنان

» گسل جُرجافک

» گسل گلباف (گوک)

» گسل نايبند

 

 

 

گسل دورونه (گسل کوير بزرگ) :

گسل دورونه (ولمن، 1966) يا گسل کوير بزرگ (اشتوکلين، 1973)، حدود 700 کيلومتر طول دارد که از نايين، در يک راستاى شمال خاورى – جنوب باخترى تا ناحيه دورونه در جنوب باخترى کاشمر ادامه دارد و از دورونه، با يک روند خاورى – باخترى، با خميدگى به سمت جنوب، تا مرز افغانستان ادامه مي‎يابد (شکل 9-5). به نظر مي‎رسد گسل دورونه ادامه گسل خاورى – باخترى هرات افغانستان است. از آنجا که جابه‎جايى دو گسل درونه و هرات در حدود 100 کيلومتر است، به نظر مي‎رسد حرکت چپگرد گسل هريرود باعث جدايى و جابه‎جايى اين دو گسل شده است.

در امتداد اين گسل، بلوک‎ها به دو صورت چپگرد و راستگرد حرکت کرده‎اند ولى بدون شک يکى از آخرين حرکت‎هاى آن از نوع راستگرد است. برخى از زمين‎شناسان، گسل نايين  –بافت را دنباله گسل درونه دانسته‎ و بر اين باورند که اين گسل، در حقيقت يک گسل کاتانگايى با روند شمالى   – جنوبى  است که بعدها در اثر حرکت کوهزايى کالدونى تغيير جهت داده است که اين نظر نياز به بازنگرى دارد.

پس از گسل زاگرس، گسل دورونه يکى از مهم‎ترين و ممتدترين ساختارهاى خطى ايران است. نوروزى و مک‎کنزى (1972) اين گسل را به عنوان مرز شمالى بلوک لوت دانسته‎اند.

تأثير قابل ملاحظه اين گسل بر روى بادزن‎هاى آبرفتى کوهپايه‎اى و نيز بر روى رسوبات جوان کويرى گوياى حرکات جوان کواترنرى آن است. ولمن از روى جابه‎جايي‎هاى موجود در رسوبات آبرفتى، حرکت چپگردى به ميزان 200 متر را پيشنهاد مي‎کند. در حالى که، چالنکو (1973) با مطالعه حدود 60 کيلومتر از طول اين گسل بين تربت‎حيدريه و کاشمر، به حرکات قائم اين گسل اشاره دارد. به باور چالنکو، دو زمين‎لرزه 1904 کاشمر و 1923 تربت‎حيدريه مربوط به حرکت‎هاى اين گسل است.

صفحه و زون برشي اين گسل در شمال روستاي درونه ( غرب كاشمر ) بخوبي ديده مي‌شود .اين گسل مرز ايالات ساختاري كوير -  سبزوار -  با ، لوت و مثلث ايران مركزي را تشكيل مي دهد . گسل كماني درونه در بخش شرقي روند شمال غرب -  جنوب شرق با سازوكار برشي فشاري راستگرد و بخش غربي آن شمال غرب -  جنوب شرق با سازوكار برشي فشاري چپگرد عمل مي كند . شناخت آن بر روي نقشه، عكس هوايي و در سطح زمين بسيار راحت است . واحدهاي سنگي در دو طرف اين گسل كاملاً مختلف هستند . در شمال اين گسل افيوليت ملانژهاي و آذر آواري هاي ناحيه سبزوار و تربت حيدريه و در جنوب سنگهاي نئوژن و رسوبات پالئوزوئيك -  مزوزوئيك ديده مي شود . در يك منطقه مثلث شكل در شمال گسل ( بعبارت ديگر شاخة فرعي گسل درونه بنام گسل ريواش ) موجب راندگي يك بخش مثلثي شكل بر روي ناحية سبزوار شده كه اصطلاحاً  مثلث تكنار  ناميده مي شود . بريدگي رسوبات كواترنر در ناحية درونه ، بردستكن و ناحية جغتاي تغيير مسير آبراهه‌ها ، رانده شدن واحدهاي افيوليت ملانژ و آذر آواري بر روي دشت كاشمر و فعاليت چشمه‌هاي گسلي و كانه‌زايي در پهنة برشي، همه حكايت از فعال بودن اين گسل در عهد حاضر است . بر اساس مطالعات ژئوفيزيك پي سنگ ايران توسط اين گسل قطع شده و از پركامبرين تا عهد حاضر فعال بوده است .

 

 

گسل بينالود :

گسل بينالود با راستاى خمدار شمال باخترى – جنوب خاورى و درازاى نزديک به 92 کيلومتر در پاى دامنه جنوب باخترى رشته‎کوه بينالود قرار دارد و از 15 کيلومترى خاورشهر نيشابور مي‎گذرد. اختلاف بلندى ناگهانى و شديد ميان دشت و کوه‎هاى شمال نيشابور در راستاى گسل فعال بينالود است. سازوکار اين گسل، راندگى با شيب به سمت شمال خاورى است.

 

گسل ميامى  (شاهرود) :

گسل ميامى يکى از گسل‎هاى طولى و عمده ايران مرکزى است که از خاور شاهرود تا مرز افغانستان ادامه دارد. گسلي كماني شكل است كه عمدتاً مرز بين ايالات ساختاري بينالود و كوير سبزوار را تشكيل داده است . محدوده گسترش گسل از غرب شاهرود تا نواحي تايباد است . گسل دارای دو بخش شرقي و غربي می باشد. كه بخش غربي آن شمال شرق -  جنوب غرب است . بخش شرقي آن  شمال غرب -  جنوب شرق است . بخش غربي حركت چپگرد و بخش شرقي آن حركت راستالغز راستگرد دارد . به اين گسل ، گسل شاهرود نيز مي‌گويند . در بخش شرقي گسله‌هاي فرعي از اين گسل بوجود آمده كه يكي از آنها گسلة سنگ بست شانديز است كه مرز بينالود و كپه داغ را در جنوب مشهد تشكيل داده است . اين گسل يكي از قديمي ترين گسلهاي پوستة ايران است كه فعاليت آن از پركامبرين تا عهد حاضر قابل شناسايي است .نبوى (1355) اين گسل را ادامه خاورى گسل عطارى و يا گسل سمنان مي‎داند که ممکن است بخش خاورى آن تا گسل هرات در افغانستان ادامه داشته باشد.

در نواحى ميامى – عباس‎آباد (خاور شاهرود) اين گسل، مرز شمالى مجموعه‎هاى افيوليتى موجود در منطقه را مشخص مي‎کند. بنابراين، اين گسل مي‎تواند مرز شمالى کافت سبزوار – شاهرود باشد . بر پايه گزارش اشتامفلى (1978)، گسل ميامى تا آخرين مراحل چين‎خوردگى آلپى در پليوسن حرکت راستگرد داشته است.

 

گسل ترود و انجيلو :

در شمال ترود يک دسته گسل اصلى بر ناحيه ترود – چاه شيرين اثر گذاشته‎اند. عمــده‎ترين اين گسل‎ها گسل تـرود و ديگرى گسل انجيلو است که در شمال گسل ترود قرار دارد روند اين گسل‎ها، N- 60- 70 E است و شيبى نزديک به 80 درجه به سمت جنوب دارند. از آنجا که اين گسل‎ها در زمان‎هاى طولانى و بارها فعال بوده‎اند، تعيين دقيق نوع حرکت آنها ممکن نيست. هرچند روند اين گسل‎ها روند کالدونى است، ولى هوشمندزاده و همکاران (1357)، بر اين باورند که اين گسل‎ها، دست کم از کامبرين به بعد بر ناحيه اثر گذاشته‎اند.

گسل ترود در واقع گسلي با روند شمال شرق -  جنوب غرب است كه در منقطة  سبزوار باعث جدايي افيوليت ملانژهاي سبزوار از زون كوير شده است . سازوكار اين گسل راستالغز چپگرد است . اين گسل موجب دگرريختي شديد در منطقه شده و جزء گسله‌هاي قديمي ايران است .اين گسل موجب تغيير رخساره هاي رسوبي زيادي در حدفاصل كوير تا سبزوار شده است . در زمان شكل گيري پوستة اقيانوسي سبزوار گسلة ترود بصورت يك گسلة نرمال فعال بوده و در واقع حاشية قاره‌اي حوضة اقيانوسي سبزوار را تشكيل مي دهد .

با توجه به خراش‎هايى که بر روى صفحات گسلي‎ ديده مي‎شود، گسل‎هاى مذکور دو جهت حرکت دارند.  يکى افقى و چپگرد که قسمت جنوبى گسل را به طرف شرق حرکت داده و ديگرى قائم که قسمت جنوبى را به طرف پايين برده است،روشن است که حرکات قائم مديون فشارهاى عمود بر امتداد گسل و حرکات چپگرد افقى مديون نيروهاى مماسى است. آخرين زمين‎لرزه‎اى که در 12 فوريه سال 1953 در ترود اتفاق افتاد، با حرکت قائم گسل ترود همراه بوده است (آبداليان، 1953).

بين دو گسل‎ انجيلو و ترود، در اثر حرکت افقى و چپگرد آنها، چين‎هاى شمال باخترى – جنوب خاورى ايجاد شده که با تداوم حرکات، حالت مارپيچى به خود گرفته‎اند  و در شمال گسل انجيلو، درست به همين علت، چين‎ها به سمت شمال خاورى تمايل دارند (هوشمندزاده و همکاران، 1357).

 

گسل کلمرد :

 گسل کلمرد يکى از گسل‎هاى کهن و ژرف ايران مرکزى است که در پيامد رخداد کاتانگايى شکل گرفته و در باختر طبس فرونشست شيرگشت – طبس را در کنار فرابوم کلمرد قرار مي‎دهد. همانند ديگر گسل‎هاى پرکامبرين ايران مرکزى، روند اوليه اين گسل، شمالى – جنوبى بوده است. گسلي است كماني شكل كه ، بخش شمالي، شمال شرقي -  جنوب غربي و بخش جنوبي، شمال غربي -  جنوب شرقي است . صفحة اين گسله به شكل واضحي در كوههاي كلمرد قابل مشاهده است . اين گسل در تكوين حوضه هاي رسوبي مثلث مركزي نقش بسزايي دارد، بطوريكه ضخامت رسوبات در دو طرف اين گسل با سن مشابه ، كاملاً متفاوت هستند . به عنوان مثال گروه ميلا دركوههاي برنجال با ضخانت زياد ديده مي‌شود درصورتيكه ضخامت اين گروه در كوههاي كلمرد كاهش مي‌يابد  و اين اختلاف ضخامت و رخساره در اثرفعاليت گسل كلمرد است .

 روند شمال خاورى نيمه شمالى اين گسل سبب شده تا نبوى (1355) چرخش و خميدگى آن را به رخداد کالدونى نسبت دهد، ولى براى خميدگى قسمت جنوبى آن پاسخى نيافته است. در حالى که، شواهد زمين‎شناسى، نشانگر خميدگى گسل کلمرد در طى حرکات کوهزايى سيمرين پيشين است.

در ناحيه شيرگشت رسوبات پرمين و ترياس دو سوى اين گسل همانند نيستند. در خاور گسل،  رسوبات پرمين – ترياس دگرشکل شده و کم ضخامت‎ است، در حالى که در باختر گسل، رسوبات موردنظر ستبراى بيشترى دارد (روتنر و همکاران، 1968). در جنوب شيرگشت، در ناحيه کلمرد، وضع به گونه ديگر است و به نظر مي‎رسد که بلوک باخترى گسل به سمت شمال حرکت کرده و مقدار اين جابه‎جايى از 25 تا 40 کيلومتر برآورد مي‎شود.

در ناحيه کلمرد، شيب گسل حدود 75 تا 80 درجه به سمت باختر است و به نظر مي‎رسد بلوک باخترى به طرف خاور برگشتگى دارد.

در شمالي‎ترين قسمت، رسوبات آبرفتى کواترنرى به وسيله اين گسل بريده شده‎اند که نشانگر حرکات بسيار جوان آن است.

رخداد زمين‎لرزه 5 اکتبر 1933 (0/6 = Ms و 2/6 = mb) مي‎تواند در اثر عملکرد گسل کلمرد باشد زمين‎لرزه‎هاى 30/6/1939 (7/4 = mb)، 22/7/1991 (4= mb) و 26/8/1994 (4/4 = mb) در راستاى اين گسل به وقوع پيوسته‎اند و به نظر مي‎رسد پس‎لرزه 28/9/1978 زمين‎لرزه طبس با بزرگى 3/4 ريشتر ناشى از حرکت گسل کلمرد بوده است (قاسمى و همکاران، 1381).

 

گسل پشتبادام :

از گسل‎هاى قديمى (پرکامبرين) و ژرف و خميده ايران مرکزى است که در ايجاد فرابوم و فروبوم‎ها و تفکيک رخساره‎هاى ناحيه پشت‎بادام نقش داشته‎ است.

داراي روند شمال شرق -  جنوب غرب است . در واقع از شمال غرب مثلث مركزي نيز محسوب مي شود . انتهاي شمالي آن به گسلة درونه مي‌پيوندد . گسل پشت بادام در طول خود داراي سازوكارهاي متفاوتي است بطوريكه هم معكوس و هم راستالغز عمل مي‌كند . حركت راستالغز آن گاهي راستگرد و در بعضي بخشها چپگرد بوده كه حركت پيچيده‌اي از اين گسل را بوجود آورده است . در باره حرکت افقى آن  نمي‎توان دليلى ارائه کرد، ولى راستگرد بودن آن محتمل است.در طول گسل تغيير شكلهاي متعددي به چشم مي‌خورد كه حاكي از پيچيدگي عملكرد اين گسل در اين منطقه است . در طول گسل پشت بادام زون برشي خردشدة نسبتاً عريضي بوجود آمده كه كاني سازي‌هاي متعدد سرب و روي همچنين آهن را باعث شده است (  مشابه سرب و روي ناحية راونج ) .

 

گسل قم زفره :

اين گسل روند شمال باخترى – جنوب خاورى دارد. يك گسل مركب با دو روند متفاوت است . بخش شمالي تـقريباً به موازات زاگرس ( N130 )  و بخش جنوبي ( از قم تا  زفره ) تـقريباً داراي روند N165  است . اين گسل در واقع نوار نطنز -  بزمان را قطع كرده . داراي سازوكار راستگرد بوده و موجب جابجايي پلكاني يا  En- Echelon   در نوار نطنز -  بزمان شده است . در منطقة قم پيچش گسل به سمت غرب موجب برپايي ارتفاعات قم بر روي حوضة فروافتادة قم شده است . سازو كار گسلة قم بيشتر راستالغز راستگرد ولي با مؤلفة معكوس است نقشه‎هاى زمين‎شناسى موجود، گسل زفره را  ادامه گسل تبريز نشان مي‎دهند که از 2 کيلومترى باختر شهرستان نطنز گذشته و تا جنوب زفره ادامه مي‎يابد ولى تصور مي‎شودکه تا باتلاق گاوخونى ادامه داشته باشد. اين گسل راستگرد قائم تا نزديک به قائم است که به طرف خاور خوابيدگى دارد و در ناحيه نطنز، سنگ‎هاى کرتاسه را به ميزان دو کيلومتر جابه‎جا کرده است (نبوى، 1355). به باور گروهى از زمين‎شناسان، اين گسل و گسل‎هاى موازى آن (گسل کاشان، گسل غرب اردستان، گسل ساوه) در پيدايش سنگ‎هاى آتشفشانى نوار اروميه – بزمان نقش مؤثرى داشته‎اند.

 

 

گسل ايندس :

اين گسل که با راستاى خمدار شمال باخترى – جنوب خاورى از 18 کيلومترى جنوب باخترى شهر ساوه مي‎گذرد يک گسل تنها نيست، بلکه از چند گسل موازى يکديگر تشکيل شده است.

گسل ايندس با درازاى بيش از 70 کيلومتر يکى از گسل‎هاى بنيادى گستره ساوه است که مرز ميان بلندي‎هاى جنوب باخترى ساوه و دشت ساوه را مي‎سازد. کارکرد اين گسل سبب زايش دشت و فرونشست دشت ساوه شده است.

گسل ايندس در بخش‎هايى از درازاى خود رسوبات آبرفتى کواترنر و پادگانه‎هاى کهن و جوان را به روشنى بريده و رويه‎هاى تخت سه گوش جوانى را ساخته است.

احتمــال مي‎رود که زميــن‎لرزه‎هـاى 19 دسامبـــر 1980 5.6, Ms = 5.8) (mb = و 22 دسامبــر 1980 (mb = 5.5, Ms = 5.2)  سلفچگان به سبب جنبش گسل ايندس باشند (بربريان، b 1976).

 

گسل دهشير (نايين بافت) :

اين گسل 350 کيلومترى (به احتمال 500 کيلومترى)، روند شمال شمال باخترى – جنوب جنوب خاورى و شيب نزديک به قائم دارد که از جنوب باخترى شهرستان نايين شروع و تا نزديک سيرجان ادامه مي‎يابد. از دهشير تا شهربابک، قسمتى از آميزه‎هاى افيوليتى  ايران مرکزى  در بخش باخترى آن و در طول بيش از 200 کيلومتر رخنمون دارد که ممکن است نشانگر مرز جنوب باخترى ريزقاره ايران مرکزى باشد.

از دهشير به طرف شمال، اين گسل تغيير جهت داده و تا نايين ادامه مي‎يابد  (نبوى، 1355). تغيير جهت گسل دهشير، مديون گسل ديگرى به نام ندوشن – مروست است که در کفه ابرقو - سيرجان، سبب جابه‎جايى گسل دهشير شده است. ادامه جنوبى اين گسل روشن نيست ولى ممکن است تا فروافتادگى جازموريان و حتى مرز پاکستان ادامه داشته باشد.

بريده شدن رسوبات کواترنرى به وسيله اين گسل، گوياى حرکات کواترنرى آن است. اگر چه شيب گسل نزديک به قائم دانسته شده ولى اين گسل با يک حرکت راستگرد، سبب جابه‎جايى رسوبات کرتاسه بالا به ميزان 50 کيلومتر شده است (عميدى، 1975). هيچ‎ کانون زمين‎لرزه‎اى بر روى اين گسل گزارش نشده، ولى رخداد زمين‎لرزه بسيار محتمل است (بربريان، b 1976).

اسامي متعدد آن ده شير يا نائين -  بافت  است . روند آن شمال غرب -  جنوب شرق و تقريباً به موازات گسل اصلي زاگرس است . در طول اين گسل قطعاتي از افيوليت ملانژ ناحية ده شير -  نائين يافت مي‌شود كه نشان‌دهندة فعاليت‌هاي متعدد گسل با سازوكارهاي متفاوت در طي دوران فعاليت گسله است . طوريكه در اوايل دوران دوم عملكرد گسله بصورت نرمال يا كششي بوده درحاليكه در اواخر دوران دوم فعاليت آن بصورت فشاري و در طول سنوزوئيك فشاري برشي معكوس و راستالغز راستگرد بوده است . شاخه هاي متعدد اين گسل در طي كواترنر  فعاليت‌هاي چشمگيري از خود نشان داده‌ است . به عنوان مثال  سيرچ – گلباف كه زمين لرزة سال 1362 ناحية گلباف را باعث شده است . به عقيدة حقي پور اين گسل موجب كانه‌زايي آهن در ايران مركزي شده است . بطوريكه معادن آهن بسياري همچون بافت ، گل گوهر ، چغارت ، چادرملو حاصل فعاليت قديمي اين گسل است .

 

گسل سروستان :

گسل بنيادى سروستان با راستاى شمال شمال باخترى – جنوب جنوب خاورى و درازاى نزديک به 100 کيلومتر در حدود 75 کيلومترى جنوب خاورى کرمان قرار دارد (شکل 9-9). گسل سروستان در دنباله زون گسلى گوک قرار گرفته به همراه آن پهنه لرزه‎خيزى را در اين بخش از ايران‎زمين به وجود آورده است (بربريان و همکاران، 1984).

گسل سروستان در بخش شمالى داراى شيب به سمت باختر جنوب باخترى بوده در راستاى خود سبب رانده شدن سنگ‎هاى پالئوسن (از سمت باختر) بر روى رسوبات آبرفتى کواترنر (در خاور) شده است. در بخش ميانى، رسوبات کواترنر و پهنه‎هاى رسى و نمکى به وسيله گسل بريده شده است. به سمت جنوب، گسل پس از بريدن سنگ‎هاى آتشفشانى – آذرآوارى ائوسن کوه‎هاى جبال‎بارز، وارد دشت شمالى جيرفت مي‎شود و رد آن کم و بيش در رسوبات آبرفتى کواترنر به چشم مي‎خورد.

 

گسل شهداد :

گسل فشارى شهداد، گسلى است کواترنر با راستاى خمدار شمال باخترى – جنوب خاورى که در 5/2 کيلومترى جنوب شهداد قرار دارد. اين گسل که کم و بيش مرز جنوب باخترى دشت لوت را تشکيل مي‎دهد، گسلى است جوان که در تمامى مسير خود رسوبات کواترنر را مي‎برد. شيب اين گسل به سمت جنوب باخترى بوده در مسير آن کنگلومرا، مارن و ماسه‎سنگ‎هاى قرمزرنگ و گچ‎دار ميوسن و رسوبات آوارى نئوژن (از سوى باختر و جنوب باخترى) بر روى رسوبات آبرفتى کواترنر دشت (در خاور و شمال خاورى) رانده شده‎اند (بربريان و همکاران، 1984).

 

گسل کوهبنان :

طول اين گسل تا 900 کيلومتر برآورد مي‎شود (شکل 9-8) و روند عمومى آن شمال باخترى – جنوب خاورى است و ممکن است ادامه جنوبى گسل کلمرد باشد. در شمال کوهبنان (شمال کرمان)، اين گسل ارتفاعات سنگى را از رسوبات آبرفتى جوان جدا مي‎کند. حرکت‎ اين گسل در کامبرين، پالئوزوييک، ترياس و پليو – پليستوسن آشکار است. نوع حرکت، تلفيقى از راستگرد و راندگى است و به نظر مي‎رسد که يک گسل معکوس پرشيب باشد که به طرف شمال خاورى شيب دارد. گسل کوهبنان رسوبات کواترنرى را بريده و مي‎توان آن را گسلى فعال تلقى کرد که با زمين‎لرزه‎ها و گسلش‎ جوان همراه است (بربريان،b  1976).

 

گسل جُرجافک :

گسل فشارى جُرجافک با راستاى شمال باخترى – جنوب خاورى و درازاى بيش از 130 کيلومتر در شمال باخترى کرمان قرار دارد. اين گسل داراى شيب به سمت جنوب باخترى بوده در بخش شمال باخترى سبب رانده شدن سنگ‎هاى کرتاسه (از سوى جنوب باختر) بر روى رسوبات آبرفتى کواترنر (در شمال خاورى) شده است. گسل در بخش‎هاى مرکزى و جنوب خاورى خود، سنگ‎هاى پرکامبرين پسين و پالئوزوييک کوه داوران را (از سمت جنوب باخترى) بر روى رسوبات کنگلومرايى پليوسن و آبرفت‎هاى کواترنر رانده است.

پهنه‎هاى به شدت خرد شده همراه با برش گسل، چشمه‎هاى آب و پرتگاه‎هاى گسلى (گاه به بلندى 100 متر) از ويژگي‎هاى اين گسل است.

ويژگي‎هاى مورفوتکتونيکى گسل جُرجافک که به روشنى رسوبات آبرفتى کواترنر را بريده است، لرزه‎زا بودن آن را به خوبى نشان مي‎دهد اما با اين حال، هيچ‎گونه داده لرزه‎خيزى از اين گسل به دست نيامده است.

 

گسل گلباف (گوک) :

اين گسل با طولى حدود 100 کيلومتر و روند شمال، شمال باخترى – جنوب جنوب خاورى از باختر بم تا باختر شهداد ادامه دارد و يکى از جنباترين ساختارهاى ناحيه است (شکل 9-9). در 23 سال گذشته دست کم 5 زمين‎لرزه متوسط تا بزرگ و ويرانگر (11/6/1981، 28/7/1981، 20/11/1898، 14/3/1998 و 18/11/1998) در گستره گلباف رويداده است. رويداد زمين‎لرزه پنجم دي‎ماه 1382 در جنوب سامانه گسلى گلباف مي‎تواند هشدارى براى رويداد زمين‎لرزه آتى در بخش جنوبي‎تر اين سامانه گسلى باشد (قرشى و همکاران، 1382).

 

گسل نايبند ( گسل نايبندان )  :

 گسل نايبند يکى از گسل‎هاى بنيادى و کهن ايران است که بلوک لوت (در خاور) را از بلوک طبس (در باختر) جدا مي‎کند ، اين گسل با طولى نزديک به 600 کيلومتر، در يک راستاى شمالى – جنوبى، از منطقه بشرويه در خاور کوه‎هاى شترى آغاز و تا منطقه‌ بم در جنوب شرق کرمان امتداد مي‎يابد. برخى زمين‎شناسان بر اين باورندکه دو گسل نايبند و ميناب، گسل واحدى بوده‎اند که در نتيجه تأثير گسل زاگرس، نسبت به يکديگر جابه‎جا شده‎اند، ولى شاهد معتبرى براى اين ديدگاه وجود ندارد.

به دليل روند شمالى – جنوبى، اين گسل از جمله گسل‎هاى کاتانگايى به شمار مي‎آيد. شواهد ريخت‎زمين‎ساختى موجود نشان مي‎دهد که شمالي‎ترين بخش اين گسل، سبب پايين افتادگى کوير بجستان و کوير بشرويه شده و بخش ميانى، آن در شکل‎گيرى کوه‎هاى  شترى و فراخاست بعدى آن نقش اساسى داشته است (نبوى، 1355).

يکى از ويژگي‎هاى گسل نايبند، هدايت گدازه‎هاى ماگمايى به سطح زمين است. در خاور طبس،  اين گدازه‎ها از نوع نيمه عميق داسيتى هستند که به زمان پالئوژن نسبت داده شده‎اند ولى در جنوب کفه طبس و ناحيه راور، آتشفشان‎ها به سن کواترنرى، از نوع روانه‎هاى بازالتى هستند

نحوه جابه‎جايى اين گسل چندان روشن نيست. جدا از پايين افتادگي‎هاى قائم، در ناحيه طبس و کوه‎هاى راور (شمال کرمان) شواهدى از يک حرکت راستگرد گزارش شده است (مهاجر اشجعى و همکاران، 1975). مقدار جابه‎جايى افقى ياد شده به خوبى روشن نيست ولى در ناحيه نايبند، حدود 100-50 کيلومتر برآورد مي‎شود. جابه‎جايى در نهشته‎هاى آبرفتى جوان، نشانه فعاليت جوان اين گسل است و زمين‎لرزه ويرانگر تابستان 1357 طبس نيز مؤيد حرکت در طول يکى از شاخه‎هاى فرعى و ناشناخته گسل نايبند است.

گسل نايبند ، مجموعه‌اي مركب از تعداد زيادي گسله مي‌باشد كه در حد غربي پهنة لوت و حد شرقي مثلث مركزي جاي دارد . سازوكار آن بيشتر راستالغز راستگرد است و موجب دگرريختي شديد بين دو ايالت ساختاري لوت و مثلث مركزي شده است . شيب گسلة نايبند نسبتاً زياد ( حدود 80 درجه ) مي‌باشد. لذا در طول اين گسل چشمه‌هاي گسلي زيادي كه اكثراً آبگرم هستند ( چشمة آبگرم ديگ رستم ) ديده مي‌شود . روند رشته كوههاي اطراف اين گسل‌ها نيز بيشتر شمالي جنوبي است ( از جمله ازبك‌كوه ) . يكي از گسلهاي قديمي پوستة ايران محسوب مي شود كه قديمي ترين فعاليت آن پركامبرين است . بطوريكه در دو طرف اين گسل تغييرات عمده‌اي از وضعيت مجموعه‌هاي سنگي زمين ساختي پي سنگ همچنين تشكيل حوضه‌هاي رسوبي قابل شناسايي است . در بخش شمالي به شاخه‌هاي متعددي تقسيم مي شود كه به دو گسل كوير  و  چاپدوني  متصل مي‌گردد .