ويژگىهاى عمومى گسلهاى ايران
ويژگىهاى عمومى گسلهاى ايران
گسلها نوعى ساختار خطى، همراه با جابهجايى هستند که بر تحولات زمينساختى و همچنين تکوين حوضههاى ساختارى – رسوبى ايران اثر در خور توجه داشتهاند. از اين ميان، اثر گسلهاى طولى عمده، همزمان با جنبشهاى کوهزايى کاتانگايى (پرکامبرين پسين) به مراتب بيشتر است. روند اين گسلها در بيشتر جاها با روندهاى زمينساختى مربوط به چينخوردگى کاتانگايى همخوان است و در راستاى شمالى – جنوبى قرار دارد، ولى روندهاى شمال باخترى – جنوب خاورى (روند زاگرس) نيز گزارش شده است. جدا از دو روند گفته شده. روند سومى در راستاى شمال خاورى – جنوب باخترى، بر گسلهاى ايران حاکم است، بر اساس مطالعاتي كه بر روي روند شكستگيهاي پوسته ايران صورت گرفته چهار روند اصلي در گسل ها قابل بررسي است ، كه بترتيب اهميت اين چهار روند شامل :
» روند شمالي جنوبي : با جهت يافتگى لوت و تمام مناطق خاور گسل نايبند و شمال بزمان، مشخص است.
» روند شرقي غربي
» روندشمال شرق - جنوب غرب: با امتداد البرز خاورى، گودال کوير بزرگ موازى است.
» روند شمال غرب - جنوب شرق : با امتداد زاگرس، زون سنندج – سيرجان، کمان ماگمايى اروميه- بزمان و البرز باخترى هم روند است.
گسلهاى ياد شده، به طور عموم مرز واحدهاى ساختارى – رسوبى مختلف ايران را تشکيل مىدهند و با فعاليت خود، موجب تغييرات عمده در رخسارههاى سنگى، ستبراى رسوبات به ويژه تحولات زمينساختى (ماگماتيسم، دگرگونى، شدت و الگوى چينخوردگى 000) مىشوند و لذا، شناخت آنها از نظر زمان تشکيل، فعاليتها، تأثير آنها بر زمينشناسى ايران و لرزهزمينساخت بسيار ضرورى است.
بين كليه واحدهاي ساختاري ايران مرز گسله قرار دارد . شناخت گسله ها و بررسي ويژگيهاي گسلي از دو ديدگاه مهم است . اول اينكه گسلهاي پوستة قارهاي بدليل اينكه زون برشي ايجاد مي كنند و بصورت مجموعهاي از سنگهاي خرد شده ديده ميشوند، خاستگاه مواد معدني ميباشند . مطالعة گسله ها به شناسايي كانسارها، نحوة پراكندگي، اكتشاف و استخراج مواد معدني كمك مي كند . از جمله اين گسل ها در پوستة ايران مي توان به گسله پشت بادام - حاوي تمركز ماده معدني سرب و روي - در معدن سرب و روي راونج اشاره كرد . تمركز كانسارهاي آهن در طول زون گسلي ده شير- بافق كه معادن بزرگ آهن گل گوهر، چغارت از آن جمله هستند . كانسارهاي بزرگ منيزيت و هونتيت در طول گسلههاي نهبندان و ميامي كه افيوليت ملانژها تمركز دارند يا معادن مس هيدروترمال از جمله معادن بزرگ مس قلعه زري در ارتباط با وجود زونهاي گسلي تشكيل شده اند . از سوي ديگر مطالعه گسلها از آنجائيكه توان لرزه زايي دارند داراي اهميت است . شناسايي زونهاي گسلي فعال و برآورد توان لرزه زايي اين گسله ها مي تواند در كاهش خسارت هاي جاني و مالي مهم باشد .
از دياگرام شكستگيهاي فلات ايران روند غالب N130 را نشان مي دهد كه همان راستاي شمال غرب -جنوب شرق است . روند شمالي جنوبي در حدفاصل N5W و N10E در درجه دوم اهميت ، راستاي شكستگي N50E در ردة سوم و حدفاصل N85 تا N110 در راستاي چهارم قرار گرفته است . روند شرقي غربي از نظر سني جوانتر است و بيشترين گسله هاي امروزي را تشكيل مي دهند . با توجه به سه جهت نيروي وارده بر فلات ايران كه شامل :
1) مولفة N20E كه از طرف ورقة عربستان حاكم مي شود .
2) مولفة شمال غرب N50W كه از طرف هندوستان اعمال مي شود .
3) راستاي شمالي جنوبي كه در توران ( اورازيا ) و ناحية مكران اعمال مي شود .
اين جهات نيرو باعث مي شوند چهار روند اصلي شكستگيهاي ايران سازوكارهاي متفاوتي داشته باشند . به گونه اي كه گسله هاي شمال غرب - جنوب شرق اكثراً فشاري برشي بوده و معكوس راستگرد هستند . گسله هاي شمال غرب - جنوب شرق تحت تاثير تنش غالب N20E حركت چپگرد نشان مي دهند . گسله هاي شمالي جنوبي تحت تاثير تنش N20E و تنش شمالي جنوبي مكران حركت راستگرد دارد . گسله هاي شرقي غربي موجود، حركت چپگرد را نشان مي دهند كه مولفة شمالي نيز باعث معكوش شدن آن مي شود .
به جز حالتهاى استثنايى، ويژگىهاى زير در گسلهاى ايران عموميت دارد.
1- گسلهاى داراى روند شمالى – جنوبى و يا شمال باخترى – جنوب خاورى، به سن پرکامبرين پسين، و حاصل کوهزايى کاتانگايى هستند.
2- گسلهاى شمالى – جنوبى و شمال باخترى – جنوب خاورى از انواع امتدادلغز راستگرد هستند.
3- گسلهاى داراى روند شمال خاورى – جنوب باخترى، به سن دونين و حاصل عملکردهاى احتمالى جنبشهاى زمينساختى کالدونى هستند
4- گسلهاى شمال خاورى – جنوب باخترى تغيير شکل برشى چپگرد دارند.
5- گسلهاى مربوط به رخدادهاى زمينساختى چرخه آلپى بيشتر موازى روند زاگرس، يعنى امتداد تقريبى N140 درجه دارند.
6-گسلهاى ايران نقاط ضعيف پوسته هستند که رها شدن انرژى متمرکز را ممکن مىسازند و لذا گسلها به ويژه انواع طولى عمده (با طول بيش از ده کيلومتر) در لرزهخيزى ايران نقش دارند (به جز گسلهايى که در 700 هزار سال گذشته حرکت نداشتهاند). در اين ميان، نبايد گسلهاى بىنام ناديده گرفته شوند، چراکه بسيارى از گسلهاى بىنام نيز مىتوانند لرزهزا باشند. براى مثال مىتوان به بزرگترين زمينلرزه ايران با بزرگى 7/7 در 16 سپتامبر 1978 (شهريور 1357) در شهر طبس اشاره کرد که بر روى يک گسل بىنام و ناشناخته روى داده است (بربريان، 1980).
7- قرارگيرى کانون زمينلرزههاى سده بيستم در درازاى بسيارى از گسلهاى ايران، نشان مىدهد که بسيارى از گسلهاى ايران هنوز فعال هستند.
8- گسلها در تحولات زمينساختى گوناگون (دگرشيبى، چينخوردگى، ماگماتيسم و 000) نقش مؤثرى داشتهاند. براى نمونه، بسيارى از تکاپوهاى آتشفشانى شکافى ايران از طريق گسلها و بازشدگى آنها به سطح زمين رسيدهاند.
9- در ريخت زمينساخت امروز ايران، گسلهاى طولى و عمده نقش سازنده داشتهاند به گونهاى که بسيارى از روندهاى ساختارى کنونى ايرانزمين نتيجه حرکت افقى و قائم گسلها است (شکل 9-1).
10- در بين گسلهاى ايران، انواع برگشته و راندگىها، نقش بيشترى در دگرشکلى پوسته داشتهاند. به گفته ديگر، دگرشکلى کنونى ايران بيشتر در ارتباط گسلهاى معکوس حدکوه و دشت به ويژه راندگيها، و کمتر در ارتباط با گسلهاى امتداد لغز ميباشند.
11- بيشتر گسلهاى قديمى داراى حرکتهاى راستگرد هستند در حالى که گسلهاى فعال کنونى همگى امتداد لغزچپگرداند.
12- برخى از گسلهاى فعال کنونى ايران، از نوع عميق چند نقش ميباشند. براى نمونه مىتوان به گسلهاى طولى برگشته – رانده پهنههاى مکران و کپهداغ اشاره کرد که در زمان تشکيل حوضه رسوبى از نوع عادى بودهاند ولى پس از برقرارى رژيمهاى فشارشى به انواع برگشته تبديل شدهاند.
13- يک گسل در گذر تکاملى فعاليت خود، ممکن است گاه راستگرد، گاه چپگرد و گاه بدون حرکت باشد.
14- در طول يک گسل، مقدار و سازوکار جابهجايى، يکسان و همانند نيست و ممکن است بخشى از يک گسل به صورت فشارشى و بخش ديگر آن به صورت کششى عمل کند.
دستهبندى گسلهاى ايران
گسلهاى ايران را مىتوان بر اساس زمان پيدايش، زمان آخرين حرکت و پراکندگى جغرافيايى دستهبندى کرد.
در نقشه لرزهزمينساخت ايران (بربريان، 1976) گسلهاى ايران به سه دسته عمده زير تقسيم شدهاند:
1- گسلهاى زمينلرزهاى جوان: که در طى رويدادهاى زمينلرزهاى و مخرب زمان حال به وجود آمدهاند و يا دوباره فعال شدهاند مانند گسل ايپک، گسل دشت بياض و 000 .
2-گسلهاى کواترنرى: گسلهايى هستند که در دو ميليون سال گذشته حرکت داشتهاند (مانندگسل کلمرد) ولى به ظاهر زمينلرزه تاريخى و ثبت شده ندارند.
3-گسلهاى پيش از کواترنرى، اين گسلها سنى بيش از دو ميليون سال دارند ولى به احتمال از زمان جنبشهاى آلپ پايانى تاکنون حرکتى نداشتهاند. با اين حال، نبايد اين گسلها را مرده تصور کرد چراکه ممکن است حرکتهاى جوان آنها ناشناخته باشد. در ضمن، در بسيارى از حالات، ممکن است در اثر فرسايش، پوشش گياهى و يا عملکرد انسان، نشانهحرکتهاى جوان اين گسلها از بين رفته باشد. لذا، هرگز نبايد اهميت اين گسلها را ناديده گرفت.
در اين نوشتار، دستهبندى گسلها بر اساس پراکندگى جغرافيايى آنها است درباره زمان پيدايش، زمان آخرين حرکت و لرزهخيزى آنها مطالبى بيان شده است.